سلام
من در آنسوي افق
پر پرواز ندارم اما
فكر پرواز تو ام
و تو در گوشه ي تاريك اتاق
فكر يك پنجره رو به قفس
تو بپر تا لب مرز برهوت
تو برو تا ته احساس وجود
پر پرواز ندارم كه شوم همسفرت
من تمام اين ره پر حادثه را
در خيالم
به اميد پر پرواز تو مي پيمايم.... (غروب كارون)
گاهي در زندگي همه ما اتفاقاتي مي افته كه تحملشون رو نداريم و فكر مي كنيم كه اگر اون اتفاق بيفته نمي تونيم دوام بياريم ... چون اونقدر وابسته به اون ماجرا شديم كه توي ذهنمون هيچ طرح روشني براي بعد از اون ماجرا نداريم ... اما كم كم در پس غبار زمان همه چيز رنگ ديگري به خود مي گيرد و بالاخره روزي شايد در حالي از كنار هم در خيابان رد بشويد كه حتي نام يكديگر را هم به خاطر نياوريد:
***************************
1- هر مردي بايد برود تا بتواند برگردد ( پائولو)
2- و عشق سو تفاهمي است كه با متاسفم گفتني فراموش مي شود....!!!؟ ( شاملو)
3- شعر بالائي كار خودمه!!
***************
آرزومند آرزوهاي شما