چي بگم که ابري و بارون نمي شيدرد و مي فهمب درمون نمي شيخيلي وقت که مي بيني زير آوار جنون منو رو مي بيني و بي روح مي شيدل ديونه خراب مي کنيچرا مثل قديما درمون نمي شيسر به سحرا مي زاريمنو تنها مي زاري لاله باغ کدوم کوچه شده اي چرا بين گل ها پنهون نمي شيوقتي که بارون مي زنه شاخه ها مي شکني دل تنها چرا تو با صداي گنجشک ها پريشون نمي شيمنو مي بيني هيرون نمي شيچي بگم از پاکي و بگم داغ تو رو چي بگم داري آتيش مي گيري و چيزي نمي گيمن که هر شب قصه عشق رو تو گوشت مي خونم
تو بزرگي دل به دنيا بزرگت زدم دل زخمي ناله اشک فنانکنه غصه ليلي رو داريبراي همينه که مثل مجنون نمي شي