شيشه پنجره را بارن شست از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست آسمان سربي رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ ميپرد مرغ نگاهم تا دور واي باران پر مرغان نگاهم را شست با خود مي انديشم خبر مرگ مرا با تو چه كس خواهد گفت آن زمان كه خبر مرگ مرا ميشنوي كاشكي روي تو را ميديدم شانه بالا انداختنت را بي قيد و تكان دادن دست ات كه مهم نيست زياد و تكان دادن سرت را كه عجب او هم مرد چه كسي باور كرد جنگل جان مرا عشق تو خاكستر كرد دوستت دارم از طرف تنها ترين پسر غم فواد اگه دوست داري با هم دوست شيم به ياهو ي من پيام بفرست ok
شيشه پنجره را بارن شست از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست
آسمان سربي رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
ميپرد مرغ نگاهم تا دور واي باران پر مرغان نگاهم را شست
با خود مي انديشم خبر مرگ مرا با تو چه كس خواهد گفت
آن زمان كه خبر مرگ مرا ميشنوي كاشكي روي تو را ميديدم
شانه بالا انداختنت را بي قيد
و تكان دادن دست ات كه مهم نيست زياد
و تكان دادن سرت را كه عجب او هم مرد
چه كسي باور كرد جنگل جان مرا عشق تو خاكستر كرد
دوستت دارم از طرف تنها ترين پسر غم فواد
اگه دوست داري با هم دوست شيم به ياهو ي من پيام بفرست ok