عشق نافرجام
تقدیم به پنج نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد محلات و مهمون افتخاریشون ز*ر
ای عموی سیگار به دست به بادها بگوئید که از عصیان باز ایستند
پسری تنهای تنهای تنها
بر روی زمین افتاده و در حال جان کندن است
با قلبی شکسته
با چشمان سرخ و آتشین خسته
که آخرین نگاهش را در انتظار رکسانا به کوره راهی بریده است
اما او چون موجی بود
و رکسانا در اوج او.
پسرک آخرین نفس هایش را گرم وسوزناک می کشد
نفس او در سینه رسوایی نبود رسواگری بود
و اینک دیگر پسرکی نبود
فاصله ای نبود
و رکسانای در خیالش نبود
و آنچه مانده بود سکوتی تلخ بود
پس عمویم
بعد از رکساناو ریتا و ایدای نیست
ای عموی سیگار به دست
اولین منظوم نامه شعر تو
آخرین مظلوم نامه عشق او بود
پس به بادها بگوئید تا ابد از عصیان باز مانند
با ابرها بگو ئید که دیگر برای هیچ کس نگریند
که باران فسخ عزیمت جاودانه ای بود
که پسرک تا آخرین نفس هایش بدونه او
تنها یی تنهایی تنها مرد
با تشکر از AKO-ADIB